گزارش سخنرانی علوم انسانی؛ فرهنگ یا قدرت؟ |
دکتر علی اصغر مصلح در جلسه 230 شورای بررسی متون در تاریخ 11 شهریور 1400، با عنوان «علوم انسانی: فرهنگ یا قدرت» به ایراد سخنرانی پرداخت. |
دکتر علی اصغر مصلح در جلسه 230 شورای بررسی متون در تاریخ 11 شهریور 1400، با عنوان «علوم انسانی: فرهنگ یا قدرت» به ایراد سخنرانی پرداخت. دکتر قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی در ابتدای این سخنرانی ضمن خیرمقدم به سخنران گفت: شورای بررسی متون به عنوان مکمل بحث های طرح اعتلا، بحثی را در رابطه با فرهنگ و نسبت های آن با علوم انسانی پیگیری میکند که با سخنرانی دکتر داوری آغاز شده و با دکتر مصلح ادامه خواهد یافت. دکتر مصلح در ادامه این جلسه، سخنرانی خود را آغاز کرد و گفت: عنوان سخن «علوم انسانی؛ فرهنگ یا قدرت؟» است. پرسش این است که آیا علوم انسانی را باید در ذیل فرهنگ دید یا ذیل قدرت؟ آیا علوم انسانی مقوم فرهنگ است یا مقوم قدرت؟ ![]()
این عضو شورای بررسی متون در ادامه اظهار داشت: علوم انسانی یکی از مقومات ضروری جهان معاصر است و در این زمینه هیچ تردیدی نیست. یکی از اساسی ترین مقومات ضروری مناسبات انسان معاصر است. در مسیر تفکر فلسفی مدرن از آغاز عصر مدرن تا کنون این تلقی را که آیا فرهنگ اصل است یا قدرت به گونهای میتوان بازخوانی و تفسیرکرد و ردپای فرهنگ را پیگیری کرد.
دکتر مصلح عنوان کرد: عقل و فرهنگ مبنای توصیف و تفسیر همه علمای مدرن است و از اواسط قرن نوزدهم توجه جدیدی به این موضوع میشود که فرهنگ / عقل در ذیل قدرت دیده شود. وی افزود: رد این نگاه را در اسپینوزا و مارکس و پیشنهاد نیچه میتوان دید. نیچه جهان را اداره قدرت میبیند. هر دو فیلسوف فرهنگ و فلسفه فرهنگ و فلسفه تاریخ و انسان شناسی فلسفی را میشناسند. از نظر هر دو، مهمترین مقوله که میتوان شئون انسانی را شناخت، فرهنگ است. خداوند خالق جهان است اما به انسان قدرتی داده که خالق فرهنگ باشد. یعنی فرهنگ صنع ثانی است. فرهنگ آفریده انسانی است. آفریده آدمی فرهنگ است که برای رفع نیازهای انسانی و اجتماعی صورت میگیرد. در این چارچوب فلسفه همه چیز و علوم و علوم انسانی مبتنی بر فرهنگ هستند. بنابراین، هردو علوم انسانی را در ذیل فرهنگ ارزیابی میکنند و این مسیر امتداد پیدا میکند که علم را در متن فرهنگ جستجو میکنند. کسانی مانند دلتای هم علوم انسانی را علوم فرهنگی میدانند. علوم روحی در فلسفه آلمای به معنای مبدأ و منشأ و خاستگاه انسان است که از انسان زاده میشود. پس علوم انسانی علوم فرهنگی است. بنابراین چنین سنتی وجود دارد که علوم انسانی را در متن فرهنگ میبیند و آن را علوم فرهنگی تلقی میکند. اگر علوم انسانی را علوم فرهنگی دیدیم و فرهنگ را در نسبت با وجود مطرح کردیم علوم انسانی فهمیدنیتر میشود. به گفته دکتر مصلح، علامه طباطبایی در بحث مهم ادراکات اعتباری میگوید که اگر ادراکات اعتباری را در حوزه فرهنگ تلقی کنیم بابی برای رابطه فرهنگ با حقیقت و وجود و ... پیدا میشود و این تلقی فهمیدنیتر میشود. علوم انسانی خاستگاه فرهنگی دارد. فرهنگ برخاسته از اعتبارات است و اعتبارات در علوم انسانی تجلی پیدا میکند. وی همچنین تأکید کرد که بحث قدرت و اراده و نحوه نگاه فلاسفه به آنها را باید در نظر داشته باشیم. نیچه در این باره مطرح است. نیچه حقیقت را افسانه معرفی کرد و حقیقت را باژگونه کرد. وی در ادامه گفت: در مکتب فرانکفورت و به ویژه از نظر آدورنو، فرهنگ یک صنعت تلقی میشود و همه اجزا و صورتهای فرهنگ باید در ذیل چیز دیگری دیده شوند که همان صنعت است و همان قدرت صنعتی است. مهمترین کسی که این بحث را به طور جدی دنبال کرد میشل فوکو است. او با صورتبندی جدیدی از دوران مدرن نشان داد که مقولاتی چون علم و فرهنگ و تفکر باید در ذیل قدرت دیده شوند. قدرت صورتهای مختلفی دارد. به نظر آنها عقلانیت مدرن و علم در ذیل قدرت هستند. عقل یک عامل نیست که بقیه علوم را جلو براند. این قدرت است که موتور محرکه در پیشرانه همه چیز است. دانش قدرت است که پیشران جامعه مدرن است. مقولاتی چون علوم انسانی و نهادهای علمی و پژوهشی در ذیل قدرت هستند و جز در چارچوب گفتمان قدرت قابل درک نیستند. این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود گفت: ما در جهانی زندگی میکنیم که همه امور در ذیل برنامه اقتصادی، مالی و بودجه فهمیده میشود. همه چیز در درون این نظم فهمیدنی است. مهمترین برنامه در سراسر جهان برنامه توسعه است. هیچ کشوری فاقد برنامه توسعه نیست. برنامه توسعه برنامه قدرت است. علوم و به ویژه علوم انسانی تا هنگامی که در درون برنامههای توسعه جایگاه و شأنیت خود را پیدا نکنند راه به جایی نمیبرند. چون امروز علوم انسانی مقوم قدرت است. دکتر مصلح با ارایه چند مثال به توضیح مطلب خود پرداخت و گفت: شرایط کنونی و فضای سیاسی افغانستان برای ما ملموس و آشناست که نمونه خوبی برای ایضاح رابطه دانش و قدرت است. در این دو دهه بیشترین توسعه فضای دانشگاهی و به ویژه علوم انسانی در افغانستان صورت گرفت که دستاورد مهمی است. مفاهیم جدید و مدرن علوم انسانی در طول 20 سال در فضای افغانستان آموخته شده و توسعه یافت. این امر در ذیل قدرت صورت گرفت. امروزه میان طالبان و نوگرایان تعارضی وجود دارد که هر دو لشگر دانشی با پشتوانه قدرت و دانش در ذیل قدرت رشد داشتهاند. در نهایت می توان ارزیابی کرد که قدرت می تواند هر چیزی را به خدمت بگیرد در قالب علم و علوم انسانی و حتی عرفان فلسفه. این سخنرانی با مشارکت و بحث و تبادل نظر اعضای شورا و پرسش و پاسخ حاضرین در جلسه ادامه یافت. |
1400/6/21 |