گزارش نشست گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی |
گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی با حضور دکتر غلامعلی حداد عادل، دکتر حمید پارسانیا، دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر محسن جوادی و اعضای پژوهشگاه علوم انسانی و مدیران و دبیران شورای بررسی متون وکتب علوم انسانی برگزار شد. |
شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی برگزار کرد: نشست تخصصي گفتمان فلسفی علوم انساني در چهار دهه پس از انقلاب اسلامي با حضور دکتر غلامعلی حداد عادل دکتر غلامرضا اعوانی حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا دکتر محسن جوادی با مشارکت مدیران و اعضای گروه های تخصصی شورای بررسی متون ![]() مدیر علمی: دکتر حسین کلباسی اشتری دبیر علمی: دکتر مالک شجاعی زمان: پنج شنبه 11بهمن 97- ساعت 9-12:30 مکان: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سالن اندیشه
نشست «گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی» به همت گروه فلسفه، کلام، ادیان و عرفان شورای بررسی متون تشکیل شد. این نشست تخصصی، پنجشنبه 11 بهمنماه سال جاری با حضور غلامعلی حداد عادل، غلامرضا اعوانی، حمید پارسانیا، محسن جوادی و با مشارکت اعضای هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و اعضای شورای بررسی متون در سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
غلامعلی حداد عادل، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس شورای تحول علوم انسانی، در این نشست گفت: ایران همیشه کشور حکمت، عرفان، کلام و فلسفه بوده و شاید کمتر کشوری در دنیا وجود داشته باشد که فلاسفه معاصرش در فلسفه اسلامی بتوانند سنت استاد شاگردی خود را تا یکهزار و 200 سال قبل بهطور منظم و ناگسیخته ترسیم کنند. این تاریخ را میتوان تا ابنسینا و قبل از او نوشت. وی افزود: تشیع که همیشه در ایران مورد توجه بوده و در چند قرن اخیر غلبه پیدا کرده است، برداشتی عقلانی از اسلام دارد که نمونه آن «نهجالبلاغه» است. در ایران حکمای ما مانند شهید مطهری، اسلام را با نگاه عقلانی فهمیدند. در این 40 سال هم نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که بنیانگذار انقلاب اسلامی، خود در قم «اسفار اربعه» ملاصدرا را درس میداد و بزرگترین شارح ابنعربی بوده است. نامهای که امام (ره) به گُرباچف نوشت، فرصت کوتاهی برای ایشان بود که برخی از حرفهای فلسفی خود را برای دنیای معاصر مطرح کنند. امام (ره) قبل از پرچمداری انقلاب، معلم فلسفه بود. مقام معظم رهبری نیز عمیقا فکر فلسفی دارند، اگرچه مجال ظهور این جنبه از این شخصیت ایشان پیدا نشده است. نگاه رهبری، همان نگاه مطهری و طباطبائی در فلسفه اسلامی است. حداد عادل ادامه داد: در این 40 سال، وضعیت فلسفه در ایران خیلی رشد کرده است. دقیقا 50 سال پیش وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم. وقتی وضعیت امروز را با زمانی که بهعنوان دانشجو وارد شدم، مقایسه میکنم میبینم در هر بخشی چه تفاوتهای عمدهای بهوجود آمده است. مثلا در بخش فلسفه کانت، زمانی که ما دانشجو بودیم، از کانت تنها 12 صفحه به همت مرحوم بزرگمهر ترجمه شده بود که در کتاب دوجلدی «فلسفه نظری» آمد. امروز تقریبا تمامی آثار فلسفی کانت به زبان فارسی موجود است. این استاد دانشگاه تهران بیان کرد: طبق آماری که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه کرده، در 40 سال گذشته، 41 هزار و 957 کتاب ذیل عنوان کلی فلسفه و روانشناسی در ایران منتشر شده که بیش از 20 هزار کتاب در حوزه فلسفه بوده است. تعداد مجلات در حوزه حکمت، فلسفه و کلام نیز امروز در ایران، 135 مجله است و فکر نمیکنم تعداد این مجلات، پیش از انقلاب از تعداد انگشتان دست تجاوز میکرد. وی در ادامه با تاکید بر اهمیت بحث مواجهه فلسفه غربی و فلسفه اسلامی، گفت: یک خصوصیت فلسفه اسلامی در مقایسه با فلسفه غربی این است که این فلسفه همت خود را در بحث وجود و احکام وجود منحصر کرده و اصلا از نظر حکمای ما، تعریف فلسفه همین است؛ یعنی فهم عالم هستی از طریق فهم عالم وجود. در فلسفه اسلامی، معرفتشناسی و خودِ علم به معنی آگاهی از وجود است و یعنی علم هم از وجود برمیخیزد. در فلسفه غربی خصوصا از دکارت به بعد، معرفتشناسی از هستیشناسی فاصله گرفته است. میشود یک دور تاریخ شاید 500 ساله تفکر فلسفی غرب را براساس نسبت بین معرفت و وجود تحریر کرد. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، افزود: تفاوت دیگر فلسفه اسلامی و فلسفه غرب این است که در فلسفه اسلامی حکمای ما سراغ فلسفههای خاص یا انضمامی یا مضاف نرفتهاند و از این جهت سنت نیرومندی نداریم. به هرحال در بین حکمای خودمان کسی را نمیبینم که فلسفه را به علوم دیگر وصل کند. امروز در اروپا راجع به همهچیز بحث فلسفی میکنند. چنین جریانی در فلسفه ما بهوجود نیامده که البته دلایلی برای خود دارد. تفاوت مهم دیگر این است که در دنیای اسلام، قرون وسطی نداریم. اتفاقی که در اروپا افتاده این است که قرون وسطی یعنی حاکمیت دینی و رنسانس یعنی پایان حاکمیت دینی. در اروپای جدید بعد از رنسانس، فیلسوفان خواه ناخواه جانشین پیامبران شدند، لذا باید فلسفه هرچیزی ایجاد میشد. حداد عادل تصریح کرد: در 100 سال اخیر که فلسفههای غربی وارد کشور شده و نوعی مواجهه بین فلسفه اسلامی و غربی پیدا شده، یکی از آگاهیهایی که اهل فلسفه پیدا کردهاند این است که فلسفه غربی، متفاوت از فلسفه ما است. یعنی فلسفه غربی، زبان و مطالبی غیر از فلسفه اسلامی دارد. در این 100 سال بهویژه در 40 سال اخیر که فلسفه جدی شده، فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غربی چند تاثیر پذیرفته است. نخست اینکه یک نگاه جدید قابل طرح است؛ مثل اهمیت دادن به بحث معرفت و شناخت و ممتاز شدن آن. تاثیر دیگر، مربوط به مسائل جدیدی است که مطرح شدهاند. این مباحث درون فلسفه اسلامی هم سوالات جدید و هم رویشهای جدیدی ایجاد کرده است. در زمینه تاثیری که در روش بیان فلسفه اسلامی پیدا شده، شاهد بودهایم و بعد از این هم شاهد خواهیم بود که کتابهایی با روش جدید در فلسفه اسلامی تالیف شود. وی ادامه داد: یکی دیگر از جنبههایی که برای فلسفه اسلامی در مواجهه با فلسفه غرب مهم است، مربوط به فلسفههای اگزیستانس است که در غرب بهوجود آمده و در جامعه ما مطرح شده است. مباحثی که در فلسفه غرب بعد از جنگ جهانی درباره این فلسفه گفته شد، حرفهایی است که عرفای ما میزدند. برای عرفای ما، شناخت حقیقت و ماهیت انسان مطرح بود. فلسفه اگزیستانس از این جهت با عرفای ما شباهت دارد. این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان سخنانش، گفت: شهید مطهری و علامه طباطبائی، کسانی هستند که در آثارشان مواجهه با فلسفه غرب را نخستینبار تجربه کردند. در این 40 سال، میدان این مواجهه گسترده شده است. فلسفه در ایران به سرعت در حال تحول و شدن است. این سیرورت آغاز شده و به پایان نرسیده و این چهلسالگی زمان مناسبی برای رسیدن به نتیجهای که در دهههای آینده مورد انتظار است، نخواهد بود. احتمال قوی میدهم در آینده با گسترش میدان فلسفه تطبیقی، هم فلسفه اسلامی رشد کند و هم فلسفه غربی بهتر فهمیده شود. ایران میتواند در دهههای بعد در مواجهه با فلسفه غرب، حرفی برای گفتن داشته باشد، به شرطی که اهالی این حوزه مباحث را به زبان قابلفهم بیان کنند. محسن جوادی؛ معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این نشست، در زمینه فلسفه اخلاق بیان کرد: حکمت عملی و حوزه اخلاق و سیاست از دو جنبه قابل بحث است که کدامیک در چهل سال گذشته رشد و رونق داشته است. وی ادامه داد: اخلاق و سیاست یک بخش عملی معطوف به اصلاحی در خود انسان و جامعه است که به بیان ارسطو در حوزه عقلانیت عملی قرار میگیرد. اما وجه دیگر، معرفتی و دانشی و نوعی هستیشناسی بوده و از این جهت شبیه حکمت است. از این منظر، اخلاق و سیاست، دانشِ شناخت گونههای بهتر زندگی انسان است و در گروه عقل نظری قرار میگیرد. این استاد حوزه اخلاق و فلسفه، افزود: بسته به اینکه تصویر ما از خوب زیستن چه باشد، اخلاق و سیاست معانی مختلفی پیدا میکند. از منظر زیست بهتر، به اقتصاد و رفاه نزدیک است و از منظر لذت، به روانشناسی نزدیک میشود. در دورهای در ایران هر دو وجه شکوفایی خوبی داشته، بهویژه در دوران قرن چهارم و همزمان با ابنسینا و فارابی هم تأملات طرحگونه برای زندگی فردی و اجتماعی و هم شکل دانشی آن شکوفایی زیادی داشت، ولی در دورهای به تدریج از آن غفلت میشود و تا آستانه انقلاب آنطور که بحثهای نظری رونق داشته، بحثهای کاربردی و عملی رونق نداشتند. به گزارش شورای بررسی متون به نقل از ایبنا، جوادی در ادامه گفت: در آستانه انقلاب اسلامی، تأملات تکنگاری و موردی در بحثهای اخلاق و سیاست دیده میشود. نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، حاوی مطالب خوبی در این زمینه است، گرچه خود علامه آنرا در بحث اخلاق طرح نکرد، ولی ظرفیت این را دارد که بهعنوان یک نظریه خوب اخلاقی هم شناخته شود. پیش از انقلاب کارهای موردی انجام شده بود، ولی نه به لحاظ آموزشی و نه به لحاظ پژوهشی، آن رونق را نداشت که این خود دلایل نظری و عملی مختلفی داشته که وجود رقیبانی مانند فقه یکی از آنهاست یا شاید حتی عرفان یک بحث جایگزین بود. دلایل عملی مانند نبودن ساختارهای آموزشی هم وجود داشت. پیش از انقلاب اگر بحثهایی مثل اصول فلسفه در مقابل مارکسیسم بوده، بعد از انقلاب بحثهای اخلاقی در مقابل لیبرالیسم و ... مطرح شد. وی تصریح کرد: کارهای جدی پس از انقلاب کمکم شروع شد و در خودِ غرب هم این تحول اتفاق افتاده بود. بعدها در ایران ابتدا در دانشگاه پیامنور مقطع کارشناسی ارشد فلسفه اخلاق راهاندازی شد و در ادامه در دیگر دانشگاهها نیز این رشته در مقطع تحصیلات تکمیلی شکل گرفت. امروز در قیاس با کشورهای منطقه، تأملات فلسفی در حوزه اخلاق و سیاست در ایران رونق زیادی گرفته، درحالیکه در برخی کشورهای منطقه در این زمینه منع وجود دارد. گرچه هنوز هم در بحثهای مربوط به طراحی و مهندسی برای تحول اخلاقی در جامعه ضعف داریم. جنبه دانشی سیاست و اخلاق در کشور رونق گرفته و قابلقبول است، ولی برای بخش مهندسی و عملی آن باید فکری کرد و تصمیمگیران و صاحبنظران باید دیدگاه جامعتری در این زمینه داشته باشند، چون اگر این بخش رونق نگیرد، بحثهای نظری فایدهای ندارد. جوادی ادامه داد: بهطور کلی، وجه نظری دانش اخلاق رشد خوبی داشته، ولی بخش عملی آن که ایدهپردازی و طرح دادن برای تغییر در درون ما که اخلاق است و آنچه باید در جامعه رخ دهد که سیاست است، چندان رشد نداشته است. چالشهای نظری این قضیه جدی است و باید برای آن فکر کرد. وی با اشاره به تفاوت نظام اعتقادی و فلسفه در کشور، گفت: یکی از تفاوتهای نظام اعتقادی ما در تلاقی با فلسفه این است که اخلاق میتوان یک جنبه ارتقا و رشد و وجه تسهیلگری حتی نسبت به فقه داشته باشد. پرداختن به وجود کاربردی اخلاق و استفاده از دانش اخلاق در تحول فردی و اجتماعی باید مورد پژوهشهای بیشتر قرار گیرد و در قالب پایاننامه و کتاب به آن پرداخت. معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، افزود: یکی از مشکلات ما این است که هرکس درباره هر چالش و بحث اخلاقی و اجتماعی و ... اظهارنظر میکند و نظرهای غیرتخصصی و غیرکارشناسانه بیان میشود و انگار نیاز به پژوهش و بحث جدی و علمی در این زمینه در کشور نداریم. وی همچنین درباره رابطه اخلاق و قانون و نیز موضوع ضعف ترجمه در زمینه فلسفه اخلاق و موضوعات مرتبط، اظهار کرد: اخلاق یک قانون طبیعی است، اما با بحث قانون و نظام حقوقی به معنای مصطلح آنف همپوشانی کاملی ندارد. ولی میتوان گفت که قانون کف اخلاق است. شاید یکی از مشکلات اجتماعی ما این باشد که سعی کردیم مباحث اخلاقی را هم از منظر قانونی نگاه کنیم. همچنین درباره اینکه چرا امروز ترجمه نمیتواند نقش تمدنسازی را مثل گذشته ایفا کند، اعتقادم این است که امروز جامعه ما با تفکر غربی درگیر شده و اینطور نیست که تنها یک دانش اِجمالی داشته باشیم. جوادی در پایان گفت: طراحی و نسخهنویسی اخلاقی نداریم و آن را جدی نگرفتهایم و لذا در حوزه عملی و کاربردی اخلاق ضعف داریم. فقط با موعظه اخلاقی، مشکلات مربوط به محقق شدن اخلاق در جامعه حل نمیشود. غلامرضا اعوانی، رئیس اسبق مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این نشست پیرامون این پرسش که «چه کنیم میراث فکری و فلسفی ما در گفتوگو با سنت جهانی در حوزه فلسفه، حضور فعالی داشته باشد؟»، بیان کرد: در این زمینه کارهایی انجام شده، ولی چندان به گوش جامعه نرسیده است. ازجمله داشتههای ما در حوزه فرهنگ، مساله حکمت الهی است که در هیچیک از کشورهای اسلامی وجود نداشته است. وی ادامه داد: در ادیان غیرابراهیمی مانند زرتشت، فلسفه و دین یکی است. در متون زرتشت، همه مسائل از سیاست تا اخلاق را داریم، ولی توجه قرآن به حکمت یک خصیصه ویژه است. یکی از خصایص قرآن جهانی بودن آن است و قرآن حکمت را بطن دین قرار داده و ایرانیان در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربودهاند. خدمات حکمای ما در پیشرفت حکمت به سمت حکمت الهی ستودنی است. کارهای بزرگی از سوی حکمای ایرانی در طول تاریخ انجام شده که هنوز شناخته نشده، مانند کارهای بزرگی که ابن سینا در زمینههایی همچون موجهات و منطق زمانیات انجام داده است. «ما بعدالطبیعه» ارسطو 15 جلد است، ولی الهیات «شفاء» ابوعلی سینا، اهم و اخص بوده، اما کسی به آن توجه نکرده است. ابنسینا، موسس آنتولوژی محض است. همچنین بزرگانی همچون سهروردی و ابنعربی نیز خدمات ارزشمندی داشتهاند. ابنعربی، حکمت انبیاء را در قرآن تبیین کرده است. ما از عرفان و حکمت نظری غفلت کردهایم. ما مکتبهای بزرگی همچون خراسان، اصفهان و مراغه و شراز و تهران داشتهایم. این فیلسوف افزود: از غربیها بهجز سه استثناء، هیچکس به فلسفه اسلامی توجه نکرده و بیشتر به سمت کلام رفتهاند. نفر اول یک آلمانی به نام هورتن است که 30 کتاب دارد. یک کتاب درباره ابن رشید دارد، شفاء را ترجمه کرده، حکمت اشراق را با شرح قطبالدین و شرح تعلیقات نوشته است. دو تن دیگر نیز، هانری کوربَن و توشیهیکو ایزوتسو هستند. این سه نفر از فلسفه غرب با آشنایی کامل به سمت فلسفه ایرانی و اسلامی آمدند. این استاد پیشکسوت گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، در ادامه با اشاره به برخی اقدامات انجام شده پس از انقلاب اسلامی در ایران، گفت: پس از انقلاب کارهای زیادی در حوزه فلسفه در ایران صورت گرفت که برگزاری از آنجمله میتوان به برگزاری کلاسهای درس، تشکیل کنگرههای بینالمللی مانند کنگره فلسفه، کنگره منطق، کنگره کانت، کنگره مولوی و شرکت در کنگرههای بینالمللی فلسفه، قرارداد بررسی ترجمه آثار ملاصدرا به زبانهایی همچون روسی و اردو، برگزاری هشت جلسه فلسفه اسلامی و چاپ مجله اشراق با همکاری آکادمی علوم شوروی اشاره کرد. اَعوانی در پایان اظهار کرد: امروز اساتیدی که بتوانند معارف اسلامی را درست منتقل کنند، کم داریم؛ معارفی که در جهت حکمت اسلامی بوده است. این کار خیلی مهم است. برگزاری کنگرههای جهانی فلسفه خیلی اهمیت دارد، چون تمام شاخههای علوم انسانی را شامل میشود. چین 200 جلسه برای معرفی کنفسیوس برگزار کرده، لذا برگزاری جلساتی برای معرفی معارف و حکمت دارای اهمیت بسیاری است. معرفی فلسفه اسلامی خیلی مهم و ضروری است. حمید پارسانیا؛ استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در این نشست گفت: اگر بخواهیم بحث نسبت فلسفه با علوم اجتماعی را در 40 سال بعد از انقلاب دنبال کنیم، باید کمابیش مقایسهای هم با 40 سال قبل از انقلاب داشته باشیم که در چند بخش قابل بررسی است؛ فلسفه و علم در معنایی که در محیطهای آکادمیک و در سطح جهانی مطرح است و همچنین مفهوم فلسفه و علم در سنت اسلامی. وقتی از نسبت فلسفه و علوم اجتماعی میپرسیم، باید ببینیم از کدام معنا صحبت میکنیم و این نسبت در این چهار دهه چگونه عمل کرده است؟ این استاد دانشگاه ادامه داد: مفهوم فلسفه و علم در قرن بیستم، کاملا یک مفهوم کانتی است که متأثر از نگاه اوست. کانت ذیل این سنت شناخت فلسفی را به معنای شناخت عقلی میگیرد و عقل را هم کاملا ذهنی میگیرد. او Science را مقابل علم قرار میدهد. معنایی که او از فلسفه ارائه کرد، کاملا یک معنای جدید بود. پارسانیا تصریح کرد: بهنظر من در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، نسبت بین فلسفه و علم که نظام آموزشی ما آنرا کاملا آموزش میدهد، به طبع تغییر جهانی، خیلی تغییر کرده است. مرجعیت کانت در این سنتسنجی همیشه وجود داشته است. برای خودِ کانت، فلسفه یک نقش تاریخی و تمهیدی داشته است. اوایل قرن بیستم، شاید در حلقه وین این نسبت تندتر شد. در نزد پوپر، نوعی تعامل محدود و کنترلشده در این نسبت وجود داشت. وی همچنین گفت: علوم اجتماعی ابتدا در ادامه علوم طبیعی دیده میشد، ولی از دهه دوم قرن بیستم، کارهایی که برخی نوکانتیها کردند، این بوده که بین علوم اجتماعی و علوم دیگر یک تفاوت قائل شدند. در مسائلی که از دهه 60 به بعد رخ داد، فلسفه برای سوژه هویتبخش شد و نقشی شبیه متافیزیکی که برای کانت داشت، برای Science پیدا کرد. در دهههای اخیر، فلسفهها شناسنامه علوم شدند. پارسانیا در پایان گفت: در جهان اسلام وقتی علوم انسانی ازجمله فقه شکل میگیرد، فلسفه مادر علوم میشود و هویت بقیه علوم را تعیین میکند. انسجام بین کلام و فلسفه و فقه در سنت شیعی و ایرانی وجود داشته و با هم تعامل داشتهاند که اوج آن در مکتب تهران است. در ایران بعد از غلبه علم جهانی، با انقلاب اسلامی این فقه بود که به کمک فلسفه آمد و فرصتی را برای به میدان آمدن مجدد یک جریان فلسفی که به سرعت در حال افول بود، فراهم کرد. این به برکت انقلاب بود و شخصیت امام (ره) در این زمینه تاثیرگذار بوده است. به لحاظ واقعیت اجتماعی، تحرکی که در بخشی از علوم انسانی رخ داده، واقعیت اجتماعی فقه بود که میدان را گسترش داد. گزارش تصویری را از اینجا مشاهده بفرمایید. |
1397/11/7 |